پرواز از نو...

دلنوشته های من دور از فضای شبکه های اجتماعی!

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

منطق بهتر است یا احساس؟!

خیلی سخت است بخواهی حرفی را در ملأ عام بزنی که یا به نفع این طرفی‌ها برداشت شود یا اون طرفی‌ها و این وسط تنها چیزی که فهم نشود این است که واقعا حرفت چیست!

خیلی سخت است که بخواهی یک دنیا حرف را در یک توییت عنوان کنی. بعد کسی حرفت را پیراهن عثمان نکند!

خودی نگوید ناخودی زدی و ناخودی نگوید مرحبا!

خیلی سخت است...

اما حرف چیست؟!

حرف این است که چرا احساسی وارد می‌شویم؟! چرا منطقی ورود نمی‌کنیم؟ وقتی احساسی وارد می‌شویم حرف‌های نا به جا میزنیم. حرف‌هایی صد من یک غاز میزنیم. حرف‌های بقیه را میزنیم... اما وقتی منطقی صحبت کنیم آن موقع است که حرف جدیدی داریم! به چالش کشیده نمی‌شویم... کسی نمی‌گوید نفهمیده حرف زدی چون برای تمام ابعاد صحبتمان منطق و دلیل داریم. می‌دانیم از کجا شروع کنیم که مخاطب متوجه حرفمان بشود.

کاری به این کارها ندارم. اما بفهمیم اگر حرف درستمان جلو نمی‌رود ضعف از ماست! نه از مخاطب. چون ما نفهمیدیم او نگران چیست و به جای اینکه پاسخ نگرانی‌اش را بدهیم، صرفا التهاب ایجاد کردیم... در نتیجه نه تنها حرف راست ما شنیده نشد که بقیه هم فرصت کردند حرف نادرستشان را به جای درست قالب کنند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آنکس که بداند...

هنوز از ذهن سیاست‌گذار نگذشته بودیم که وجه‌های افتراقی زیادی پدیدار شدند!

وجه‌های افتراقی که هنوز هم تمامی ندارند و تا می‌گذرد بیشتر و بیشتر شده و دایره عرصه را تنگ و تنگ‌تر می‌کنند!

شاید یکی از اخیرترین وجه افتراقی بنده با شاعر محترم این شعر پدید آمد:

«آنکس که بداند و بداند که بداند / خود را به بلندای سعادت برساند!»

و البته از نظر بنده بهتر بود به جای مصرع دوم این جمله گذاشته می‌شد «حیف است چنین جانوری زنده بماند!!!»


مشکل ما از ندانستن نیست که هر کسی بگوید نمی‌دانم حقیقتا راست گفته است!

مشکل از دانسته نماهایی است که لشگری را به زمامداری خود به قبرستان تاریخ می‌سپارند!!!

چند وقتی است که تعدادی از افراد به شدت اعتقاداتشان اذیتم می‌کند که اتفاقا می‌پندارند کافر نیستند اما به واقع می‌پوشانند...

حقیقت را می‌پوشانند با آرا و نظرات خودشان! نه با نظرات حق‌تعالی که اگر همان‌طور که با او آغاز کردند با او به پایان می‌بردند مشکلشان حل می‌شد... و چه بسا مشکل بقیه را نیز حل می‌کردند! با نظرات جناب خودشان که به قول شاعر «می‌دانند و می‌دانند هم که می‌دانند و همدیگر را تصدیق می‌نمایند!»

لکن بنده ترجیح می‌دهم همان‌طور که شاعر محترم اجازه داده‌اند در شعرشان! «لنگان خرک خویش به منزل برسانم» و شاید هم گاهی «جان و تن خود را ز جهالت برهانم!»...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰