برای مطالعه متن کامل روی فلش سمت چپ کلیک کنید.


هیچ وقت حس نمی کردم پیاده روی توی تاریکی و گوش دادن آهنگ این قدر لذت بخش باشه!
واقعا فاز اولیه تخلیه صورت گرفت...

وقتی این آهنگ رو امروز گوش میدادم و راه میرفتم، شاید چهره خیلی از دوستای نزدیکم تو ذهنم رد شد.
همه کسایی که این یک سال توی مسئولیت سنگینی که داشتم همراهم بودن و امروز فهمیدم بعد یک سال هنوزم پای همه چیز من هستن! انگار من هنوز مدیرشونم...

میدونستم خوبی، ولی نه تا این حد...
هر جا باشم آخر به تو برمی گردم!
و
حس می کنم خیلی وقته دیگه برای خودم زندگی نمی کنم! انگار دارم کارهای نیمه تمومت رو انجام میدم...
خدایا تو بهم زندگی دادی و حالا، حس می کنم من وقف تو شدم.
اما یادت نره که فقط خداست که تنهاست!
پس خواهشا من رو تنها نذار ;)
هر چی شد از حالا، همه چیزش با تو!

دوستی ساده ما، غیر معمولی شد!

دیگه دست من نیست! بستگی داره به تو
بستگی داره که تو تا کجا دوسم داری
بستگی داره که تو تا چه روزی بتونی،
عاشق من بمونی، منو تنها نذاری...