اول دبیرستان را که گذراندیم نوبت به انتخاب رشته رسید. جز رشته های نظری، آن هم ریاضی و تجربی، چیزی جلوی راهمان نبود!

یا باید خانم دکتر می شدی و روپوش سفید تنت میکردی، یا خانم مهندس و آچار به دست!

جز این دو راه مسیر موفقیت دیگری نداشتی! فازغ از اینکه کل دوران مدرسه ات هم نه چیزی از موفقیت نفهمیدی و نه چیزهایی که باید یاد میگرفتی، یاد گرفتی!

چشم به هم گذاشتیم و دوره پیش دانشگاهی رسید. با آن همه فشار و استرس برای قبولی در دانشگاه های برتر کشور.

نه عربی خواندنت را درک میکردی، نه شیمی و فیزیک. افتاده بودی وسط یک مهلکه بزرگ زندگی خوار! پولی که شاید خانواده ات باید برای آینده کاری ات پس انداز می کرد، وارد موسسات مختلف کنکور شد و تهش هم...

راستش را بخواهی هیچی نشد!

یک دانشگاهکی قبول شدی تا به همه ثابت کنی تو هم می توانی مهندس باشی! تازه اگر شانس آورده باشی و دولتی بوده باشد.

کارشناسیمان تمام شد. رفتیم تا وارد بازار کار شویم، اما از این همه کارهای خوف و خفن مرتبط با رشته، فقط اصطلاحات علمی اش را شنیده بودیم و دوره های کارنیآموزیمان هم پیچانده بودیم و حالا نه اینکه با این همه توانمندی! شرکتی نباشد که ما را استخدام کند، راستش را بخواهی رویمان نمی شد فریاد بزنیم بلد نیستیم! و دوباره عمرمان را در دوره های آموزشی شرکت ها بگذرانیم...

آخرش هم همان کارهایی نسیبت شد که اگر درس نخوانده بودی هم بهت میدادند. ولی این روزها حتی آبدارچی هم باید لیسانس داشته باشد.

اگر پسر بودی و پای سربازی در میان بود یا دختر بودی و حوصله ات سر رفته بود! گزینه دیگری پیش رویت داشتی... کارشناسی ارشد!

کارشناسی ارشد و ... این داستان ادامه دارد!

حالا دیگر دانشگاه ها زیاد شده، سن های ازدواج بالا رفته، سطح نارضایتی افزایش یافته و کسی از این همه تحصیلات احساس لذت بخشی ندارد، بودجه وزارت علوم کم شده، آموزش ها پولی شده،، آموزش خروجی حرفه ای ندارد!، کلاس کار همه رفته بالا، بازار کاری کساد شده، هیچ کس برای دلش کار نمی کند...

دنیای آموزش ما را به چرخه باطلی فرا می خواند که می توانست شاید در کمتر از 12 سال به پایان برسد و بعد از آن هم «ارزش» تلقی نمیشد. با کلی محتوای بهتر و عملی تر! و تحصیل تخصص تنها وسیله ای بود برای بهبود در بعد حرفه ای، نه نشانه برتری «نژادی» و «فکری»

همانا بزرگوارترین شما نزد خداوند، با تقواترین شماست...


آن وقت هیچ کسی برای گرفتن حقش از دولت ها، بابت دریافت هزینه های سرسام آور آموزشی، تحصن، تجمع و عربده کشی راه نمی انداخت!

پ.ن: لطفا به خودتان نگیرید! شما استثنایی های عرصه ی آموزشید!